سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فردا از آن ماست (موج سوم )

در حالی که بازار مناظره های انتخاباتی گرم است، ماشاءالله شمس الواعظین روزنامه‌نگار و سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و عبدالرضا داوری کارشناس مسائل رسانه و سخنگوی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران به دعوت برنا در مناظره ای، در خصوص فضای رسانه ای کشور و شرایط کاندیداهای مد نظر خود سخن گفتند.

به گزارش رجانیوز، متن این مناظره در پی آمده است:

شمس الواعظین:

زمانیکه سردبیر روزنامه کیهان بودم، از دفتر امام سردبیران کشور راخواستند که یادم است آن زمان من از کیهان، مسیح مهاجری از روزنامه جمهوری، دعایی از روزنامه اطلاعات به همراه جلال رفیع سردبیر این روزنامه و تعدادی از صاحبان رسانه و مدیر عامل خبرگزاری جمهوری اسلامی به دفتر امام رفتیم.

از آنجاییکه ما کمتر احضار می شدیم، احضار در بیت امام برایمان خیلی عجیب بود. آن زمان طبع روزنامه ها این بود که اظهارات امام خمینی (ره) به عنوان فرمانده کل قوا تیتر یک روزنامه ها بود اما ما در حضور امام با یک نکته حیرت آور مواجه شدیم. چرا که ایشان به ما گفتند که من مطبوعات را بررسی کردم و مایل نیستم به اینکه هر روز عکس و سخنان من در صفحه اول روزنامه ها چاپ شود و در ادامه اشاره کردند که به جای عکس من، تصویر آن کشاورزانی را بگذارید که به حمایت از جبهه می روند.

امام حتی از شخصیت خود فراتر رفتند و گفتند: روزنامه ها اگر دولتی شوند و هر روز به ترتیب از مقام 1 و 2و 3 کشور تیتر بزنند، ارتباطشان با مردم را از دست می دهند. چرا که هر مقامی به تناسب مخاطبین حاضرش سخنانی را ایراد می کند.

در آن جلسه من توضیحاتی را در زمینه کار رسانه ای به امام دادم و گفتم شما مطلعید که ما در دوران جنگ به سر می بریم و در این دوران حتی سکوت فرماندهی کل قوا هم خبر مهمی است و اگر روزنامه و مطبوعات ما از اظهار نظرات شما خالی شود، این نگرانی ایجاد می شود که وضعیت جسمانی و سلامت فرمانده کل قوا چگونه است ولی امام در پاسخ گفتند: من تصمیم خود را گرفته ام و شما دیگر حق این کار را ندارید.

من از آن جلسه که بیرون آمدم، یک فرهنگ ژورنالیستی نوین پیدا کردم و از آن به بعد استراتژی کیهان و اطلاعات به عنوان دو روزنامه رسمی کشور تا آنجایی تغییر کرد که روزنامه اطلاعات مقاله دیدگاه های شهید مطهری را در نسخی از روزنامه که در جنوب تهران توزیع شد، چاپ کرده بود اما زمانیکه شنید دفترامام مخالف چاپ این مقاله است، آن را در نسخ روزنامه که در شمال تهران و از جمله بیت امام توزیع شد، حذف کردند ولی امام بعد از اطلاع از این اقدام روزنامه اطلاعات فرمودند: "مگر من لنین هستم که استالین برایش روزنامه مخصوص چاپ می کرد".


بعد از این اتفاق، روزنامه اطلاعات یک روز توقیف شد. این جمله زنگ خطری در گوش ژورنالیست های آن زمان بود که رسانه ها اگر خودشان را از منافع و حوزه اقتدار دولت خارج کنند و پایگاه اجتماعی و مخاطبان خودشان را به عنوان بستر انعکاس دیدگاهها در برابر دولت قرار دهند، کار رسانه ای موفق انجام خواهد شد.

اگر رسانه ها به منعکس کننده اخبار دولت تبدیل شوند، آرام آرام اثر و تأثیرگذاری خود را از دست خواهند داد و راه را برای بروز رسانه شایعه و مدیریت افکار عمومی از سوی آنها، باز خواهند کرد.

هم اکنون رسانه های بومی ما در برابر رسانه های فراسوی مرزها منفعل هستند. به استثنای مراحلی از قبیل انتخابات که مردم به رسانه های در دسترس توجه می کنند، بخش اعظم دیدگاههای عمومی در حال حاضر توسط رسانه های فراسوی مرزها کنترل می شود و این برای کشور مخاطره آمیز است.

باید به مقامات ارشد جمهوری اسلامی هشدار دهیم که از یک طرف این نابرابری رسانه ای میان رسانه های بومی و فراسوی مرزها، مخاطره آمیز است و از طرف دیگر فرصت پرورش استعدادها در بوم وطن داده شود تا نیروی ما تن به مهاجرت به خارج از کشور ندهد و رسانه های ما در موقعیت برابری با رسانه های فراسوی مرزها قرار گیرند.

داوری:

مطبوعات و رسانه ها بهترین ابزار برای بالابردن آگاهی هستند. ما تحول جدی را طی سال های بعد از 57 در حوزه رسانه ها مشاهده می کنیم و رویکردهای 30 سال اخیر، تجربه ارزشمندی را برای ما انباشته کرده است. ما یک دوره مشخصی را از ابتدای دوره انقلاب تا میانه دهه 60 و پایان ریاست جمهوری بنی صدر می بینیم که در این دوران فضای مطبوعاتی به نحوی بود که همه جریان ها و گروه ها نشریات خود را منتشر می کردند بدون این که یک چارچوب نظارتی فعالیت هایشان را سازماندهی کند.

این روند تا پایان سال 60 به جهت هرج و مرج هایی که در حوزه رسانه ها ایجاد شده بود، متوقف شد. و شاید تنها نمونه مشابهش را فقط در محدوده ملی شدن صنعت نفت شاهد بودیم. ما از سال 60 تا 68 یعنی در دوران جنگ تحمیلی، فضای خاصی را در حوزه مطبوعاتمان می بینیم و تقریبا نشریات منتقدی در این دوران حضور ندارد؛ آن چنان که در سال 65 آقای موسوی خوئینی ها به عنوان دادستان کل وقت کشور در مشهد صحبت کرده و از رکود حاکم بر فضای مطبوعاتی حاکم در کشور انتقاد می کند.

از دی ماه سال 64 اتفاقی در عرصه رسانه می افتد، و روزنامه رسالت توسط بخشی از منتقدین آقای مهندس موسوی که از کابینه ایشان کنار گذاشته شده بودند، منتشر می شود و ما تا پایان سال 68 چنین فضایی را داریم.

به گفته وی، در دوران پس از جنگ و روی کار آمدن دولت سازندگی، روند تغییرات در حوزه نشریات آغاز می شود و به خصوص حوزه نشر ماهنامه ها و هفته نامه ها رو به تکثر می گذارد و دو روزنامه منتقد سلام و جهان اسلام هم منتشر می شود؛ هر چند در همین مقطع بعضی از روزنامه ها توقیف می شود.


در سال 74 و در دوران آقای خاتمی عناوین متکثر در تیتراژ های وسیع منتشر می شود و این روند نیز دچار فراز و فرودهایی می شود که فضای مطبوعاتی آن موقع نتوانست از آن فضای مطلوبی که در فضای سیاسی کشور ایجاد شده بود، به خوبی بهره برداری کند و اسیر گرایش ها و دستاوردهای حزبی و مقطعی شدند.

تنها روزنامه هایی که آن موقع در تیترها و مطالب، گرایش خود را حفظ کرده بودند، رونامه هایی بودند که با مدیریت آقای شمس الواعظی منتشر می شدند. متاسفانه همین امروز قریب به 250 نفر از روزنامه نگاران عصر اصلاحات با شبکه هایی کار می کنند که در ماهیت ارتباط این شبکه ها با سازمان های امنیتی غرب و پیگیری منویات غرب از سوی این شبکه ها شبهه وجود دارد و این نشان می دهد که مدیران مطبوعات ما در این زمان نتوانستند با بدنه عمومی جامعه ارتباط برقرار کنند.

مدیران مطبوعات در دوران اصلاحات حتی در فضای مطبوعاتی هم اقبال خود را از دست داده اند و ما این واقعیت را در انتخابات اخیر هیئت نظارت بر مطبوعات شاهد بودیم. هر چند این فضا به پایان رسید اما من فکر می کنم این 16 سال فرصت خوبی بود که ما به یک زیرساخت مطبوعاتی خوب دست پیدا کنیم اما هیچ کدام از دو دولت سازندگی و اصلاحات، حرکت هایی صورت ندادند که نقطه ثقل مرجعیت افکار عمومی بر مطبوعات داخلی قرار بگیرد.

در سال 84 یک چرخش استراتژیک در شیوه مدیریت دولت اتفاق افتاد و آن شبکه ای که از فاصله سال های 60 تا 84 در کشور حکومت می کردند، کنار گذاشته شدند و به دنبال آن ما با پدیده هایی مواجه شدیم که تا قبل از آن شاهد نبودیم. چرا که در این دوران یک جریان هماهنگ مطبوعاتی برای اولین بار پس از انقلاب حجم عظیمی توهین، تخریب و وارونه نمایی عملکردهای مسئولان دولتی را پایه گذاری کردند.

در دوران آقای خاتمی آن چه که به عنوان توهین مستقیم و کوچک شمردم و تحقیر رییس جمهور شاهدیم تنها سه مورد بوده اما در سه سال ابتدایی آقای احمدی نژاد قریب به 1700 مورد توهین به رییس جمهور را شاهد هستیم.

تخریب علیه دولت در فضای مطبوعاتی طی سه ماه اخیر شیب بسیار تندی برداشته است. یکی از آسیب هایی که فضای مطبوعاتی ما به فضای انتخابات می زند این است که فضای انتخابات را تهی از عقلانیت و خردورزی و بررسی کارشناسانه عملکرد کاندیداها و آن کسانی می کند که خود را در معرض انتخاب مردم قرار داده اند.

این مباحث باید از سوی کارشناسان مطبوعاتی برای مردم باز شود تا ما بتوانیم حداقل در آستانه انتخابات فضای مطبوعاتی را از حجم توهین و تخریب روزانه دور کنیم هر چند تجربه نشان داده که معمولا اگر توهین و تخریب از حدی فراتر رود، نتیجه عکس دارد ولی اصل این موضوع زیبنده فرهنگ و تمدن مردم ما نیست.

شمس الواعظین:

از اینجا می توان اختلاف نظر را آغاز کرد و گفت چرا در روزهای انتخابات فضای سیاسی بازتر می شود و انبوهی از نقدها سرریز می کند و پس از اینکه دولت جدید مستقر می شود آرام آرام این موج فروکش می کند. آیا این بحث هایی که در فضای انتخابات صورت می گیرد و تا مرز تخریب هم پیش می رود یک باره خلق می شود و آیا آقای احمدی نژاد ناگهان در این روزها تخریب می شوند یا انبوهی از خواسته ها پشت یک سدی انباشته شده و در فضای انتخابات این دریچه ها باز می شود و با فشار زیادی بیرون می زند.

اگر فضای جامعه پیش و پس از انتخابات یک فضای نرمالی داشته باشد این خواسته ها انباشته نمی شود. در روزنامه های یومیه دوم خرداد کمتر شاهد تخریب بودیم و چیزی که وجود داشت پاسخگویی به مطالبات بود. یک عامل تحقیر کننده و یک عامل تحقیر شونده داریم. این دو باید هردو کار آمد باشد ولی چرا در زمان خاتمی وی تخریب پذیر نیست.

اولین دولتمردی که علیه اش جوک ساخته شد، احمدی نژاد بود. وقتی احمدی نژاد در مورد قطعنامه های صادره می گوید اینقدر قطعنامه صادر کنید که قطعنامه دونی تون پاره شود نباید انتظار دیگری جز تخریب داشت، ایشان در کشوری با ادبیات فاخر از واژگانی سخیف استفاده می کند. وقتی احمدی نژاد از این ادبیات در مقابله با مخالفان خود استفاده می کند و یا در جمع مردم می گوید پاکار هستید که معانی بدی دارد چه باید گفت.

چرا اوباما طبق نظر سنجی ها از درخشنده ترین واژگانی استفاده می کند که در تاریخ امریکا هیچ یک از روسای جمهور اینگونه صحبت نکرده اند. چرا بی احترامی در ارتباط با اوباما کمتر دیده می شود آمریکا که هنوز جهانخوار است اما چرا باراک و میشل اوباما با احتیاط به آنها نگکاه می شود، بخاطر ادبیاتشان است. باید مجاری مطالبات باز شود و آن وقت اگر تخریبی صورت گرفت خود ما یقه آنها را می گیریم. در غرب اگر روزنامه ای و روزنامه نگاری توهینی کند هیچ مقام دولتی وارد عمل نمی شود بلکه خود روزنامه نگاران طرف را محاکمه می کنند.

خانم رجبی به عنوان همسر سخنگوی دولت در سایت مربوطه خواهان صدور حکم اعدام خاتمی می شود و تاکید می کند مومنین زیادی هستند که خواستار این حکم هستند. بعد رییس دولت سکوت می کند، و روزنامه کیهان به عنوان بی نظیر بوتو مساله ای را در مورد خاتمی مطرح می کند و باز هم سکوت اختیار می شود.

اگر دولت فضای دو طرفه ایجاد کند تخریب به وجود نمی آید. آقای سعید مرتضوی یاد گرفته همه چیز را ببندد و این بستن های او مرز ندارد، من معتقدم باید بیاییم و مجاری مطالبات را باز کنیم تا انباشتگی ایجاد نشود.

جامعه ایران جامعه ای بسته و به دور از معیارهای جهانی است. ما 168 هزار وبلاگ نویس داریم که بعد از کشور چین دومین کشور از لحاظ تعدد وبلاگ هستیم، وبلاگ نویسی فضاهای آلترناتیو برای جامعه بسته است، وقتی فضا بسته شد این فضاها باز می شود و این انباشتگی مطالب به وجود می آید.

نکته بعدی اینکه نباید به رسانه های غرب نگاه امنیتی داشت و آنها را امنیتی نامید، اگر این گونه است باید این حق را برابر ایجاد کنیم، این نیست که همه رسانه های غرب وابسته به نهادهای امنیتی باشد چون این حرکتی غیر ژورنالیستی است.

فرآورده های رسانه ای همچون پفک نمکی هستند. تا بازار نباشد این محصول به فروش نمی رسد.BBC و VOA ناگهان دیدند 3 میلیون تیراژ نشریه با یک حکم حکومتی تعطیل شد و مخاطب دیگر فرآورده ای برای مصرف نداشت لذا رفتند و رسانه راه اندازی کردند.

ما 170 میلیون فارسی زبان در جهان داریم. باید پرسید ایران به عنوان مادر کشورهای فارسی زبان چند درصد از این 170 میلیون را پوشش داده است و چند درصد از افراد داخلی را پوشش داده است، ما بالاترین تیراژ روزنامه مان یک میلیون بوده است که این سرانه پایین هم آمده است.


دوران دوم خرداد را به یاد بیاوریم. در آن زمان از رتبه 164 به 124 از لحاظ رسانه ای ارتقا پیدا کردیم. ولی امروز بعد از برمه و سودان و میانمار ما قرار داریم که باید اینها را پاسخ داد. روز 22 بهمن 1357 بنده با گوش خودم شنیدم که رادیو BBCاعلام کرد شنوندگان داخل ایران خبرها را از رادیو داخلی پیگیری کنند چون فهمیدند دیگر خبری نیست که اعلام نشود.

داوری:

شما تخریب ها را با دوران خاتمی مقایسه کردید و آنرا معلول دو عامل تحقیر کننده و تحقیر شونده دانستید و علت تحقیرها و توهین ها را خود احمدی نژاد عنوان کردید ولی اینگونه نیست؛ من مثالی برای شما می زنم. بارها شاهد بودیم که آقای هاشمی رفسنجانی مخاطبین و منتقدین خود را نق بزن و خاک بر سر عنوان می کرد، لذا بحث ماجرای ادبیات احمدی نژاد نیست چون ادبیات احمدی نژاد مردمی است و این ادبیات را امام خمینی هم داشتند.

این پوشاندن تخریب است. تخریب ها از ابتدا همراه دولت نهم بوده است. تخریب دولت نهم مربوط به فضای انتخابات نیست، دولت نهم از روز اول مورد هجمه قرار گرفت و دلیل آن هم این بود که احمدی نژاد یک چرخش استراتژیک انجام داد و بروکراسی را تغییر داد یعنی یک شبکه 250 نفری که قریب به 25 سال در ایران حکومت می کردند را کنار گذاشت، همان هایی که در طول حضورشان تنها 1 درصد رشد برای ایران ایجاد کرده بودند.

بی انصاف ترین آدمها نیز اذعان دارند که فاصله عملکردی دولت نهم با دولتهای قبل اینگونه نبوده که دولت بد بوده باشد ولی شاهدیم در حالی که دولت نهم عملکرد بهتری هم دارد ولی 1700 مورد تخریب علیه آن صورت می گیرد ولی برای خاتمی این رقم 5 مورد است.

رسانه های زمان خاتمی منصف تر بودند. زمانی آقای حجاریان برای معالجه قصد سفر به خارج از کشور را داشت و از رسانه های اصولگرا خواست که این خبر را منتشر نکنند و درج هم نشد ولی یک روزنامه اصلاح طلب همان خبر را منتشر کرد.

اینکه رییس جمهور را بی عقل و بی تدبیر بخوانیم فراتر از رفتار ژورنالیستی است. امام اواخر دولت بازرگان می گوید "اقشار ملت هرچه می خواهند به دولت و مجلس خبرگان و پاسگاهها و کمیته ها حمله نکنند، امروز تضعیف کردن خیانت است." امام این سخنان را زمانی می زند که بازرگان سر کار است و هیچ نسبتی با انقلاب ندارد.

دولت نهم نیز اشتباهاتی دارد ولی این اشتباهات دلیل تخریب ها نیست. اگر اشتباهات این دولت از دولتهای قبل کمتر نباشد بیشتر نیست، طرح تحول اقتصادی 16 سال در کشوی دو رییس جمهور خاک خورد ولی احمدی نژاد جرات کرد و آنرا اجرایی کرد. خانم رجبی در مورد یادداشت روزنامه کیهان سکوت نکرد و اتفاقا انتقاد کرد.

شمس الواعظین:

پس فتوایی که صادر کردند چه بود؟

داوری:

بنده چنین چیزی که شما می گویید و خبر از فتوای خانم رجبی مبنی بر اعدام خاتمی می دهید ندیدم. قطع رابطه مطبوعات با مردم هم به سعید مرتضوی ارتباطی ندارد و علت آن خود رسانه ها هستند. چرا تیراژ کتاب در کشور ما کم است چرا ایده آل ها با مردم قطع رابطه کرده است؛ مثل درختی بی ریشه که امکان رشد نداشته شده است.

تعریفی که امروز از مطالبات زن در رسانه ها می شود مطابق با خواسته های زنان کشور نیست. رسانه ها دائما یک زن بوژوازی ماب که تنها در طبقات بالای شهری یافت می شود را ترویج میکنند در حالی که اکثریت زنان ما این را نمی خواهند. چرا ما نشریات عظیم شهرستانی نداریم؟ جریان روشنفکری ما در جاهای خاصی از تهران هستند و در کافه ها می نشینند.

شما گفتید رابطه ای بین نهادهای امنیتی و رسانه های غربی نیست. این که چیز روشنی است، انقلاب ما دشمن دارد و برای این دشمنی طرح دارند و این تعداد روزنامه نگاری که امروز به غرب پناه برده اند نیز با عملکرد خود به ترویج اهداف غرب کمک می کنند ولی نمی گوییم اینها از نهادهای امنیتی کد دارند.

این دولت در برابر این تخریبها هیچگاه به قوه قهریه متوسل نشد ولی یادمان است که سال 65 روزنامه رسالت مقاله ای انتقادی از بخش کشاورزی می نویسد که آقای مهندس موسوی در تلویزیون حاضر می شوند و می گویند ما به این دهانها و این قلم ها هشدار می دهیم که ایراد نگیرند ولی آیا چنین چیزی در دولت احمدی نژاد دیده شد؟

مجری برنامه:

آقای شمس الواعظین شما از موسوی چه دیده اید که امروز از او حمایت می کنید؟

شمس الواعظین:

نمی دانم از کجا آمده که من از موسوی حمایت کرده یا می کنم من نه اعلام کرده و نه اعلام می کنم. و برای همین بود که دیروز جمعی از روزنامه نگاران در واکنش به جنگی که بین دولت آبادی و سروش افتاد بیانیه ای دادیم و گفتیم که به هرکس نزدیک تر به دموکراسی و حقوق بشر بود رای می دهیم و خواستیم که مردم یا به موسوی و یا به کروبی رای دهند.

اصلا روند انتخابات در ایران غیر دموکراتیک است. چون در ایران نمی توان انتخاب کرد و انتخاب شد، وقتی فیلتری به نام شورای نگهبان که صلاحیت افراد را در گروی رجل سیاسی می داند و در این حال وضع زنان مشخص نیست چه باید گفت، راحت و صادقانه بگویید مخالف حضور زنان هستیم.

آقای داوری شما می گویید یک شبکه 250 نفری تخریب می کند، اگر این شبکه اینقدر قدرتمند است که این دولت را تخریب کند بهتر است دولت استعفا دهد، چون شبکه ای که من می شناسم اینگونه که شما می گویید نیست چون اینها یک حزب را نمی توانند اداره کنند.

حزب کارگزاران سازندگی را ببینید. این حزب دبیرکلش پیش کروبی است و یک قسمتی از آنها از موسوی حمایت کرده اند و قسمت دیگر بی طرفی برگزیده اند این چه حزبی است، در هیچ جای دنیا چنین جزبی وجود ندارد.

شما پاسخ دهید که با برکناری این 250 نفر چه کسانی جایگزین شده اند. همچین تحولی در آمریکا هم رخ نمی دهد چون این یک زلزله است و در واقع انقلاب به حساب می آید. باید پذیرفت روشنفکری در ایران مشکل دار است. نباید محصور مقامات سیاسی شد چون معتقدم روزنامه نگاران باید از چالش های دولتمردان به دور باشند.

معلوم نشد من چرا زندانی شدم، منی که به همه تفکرات یک ستون دادم از یوسفعلی میرشکاک تا انصار حزب الله ولی گفتم که به مخالف شما هم ستون می دهم. اکثر کسانی که به غرب رفتند شاگردان من بودند که با اصول حرفه ای تربیت شدند وقتی بیکار شدند رفتند.

داوری:

در 200 سال گذشته مساله اصلی ایران توسعه بوده است و تمام دولتهایی که روی کار آمدند همین دغدغه را داشتند.

دو الگوی توسعه وجود دارد یکی اینکه توسعه پیدا نمی کنیم مگر در ادغام شدن با غرب و هماهنگی با آن و دوم اینکه توسعه می یابیم به شرط تکیه بر توانمندی های بومی. تمام تاریخ توسعه ایران پیگیر روش اول بوده است. انقلاب این روش را برهم زد. در سال 57 در اوج وابستگی، انقلاب واکنشی بود در برابر این وابستگی و بعد از انقلاب تا اواسط دهه 60 بر همین مبنا حرکت کردیم، و تمام گروههایی که الگوی اول را انتخاب کردند حذف شدند از جمله حزب توده و نهضت آزادی و گروههایی ماندند که نگاهشان بر استقلال داخلی بود.

شما همراهی با غرب در برنامه چهارم توسعه را ببینید. آقای خاتمی رسما در این برنامه خواستار چنین چیزی است. دعوا بر سر بیکاری و تورم نیست چون خاتمی بدترین عملکرد اقتصادی را داشت. آقای هاشمی بحث تعدیل را مطرح کرد وقتی به زبان انگلیسی نگاه می کنیم adjustment به معنای سازگاری است ولی آقای هاشمی این را زیرکانه تعدیل گذاشتند که بعدا پاسخ ندهد سازگاری با چه؟

شمس الواعظین:

اگر دستگاه قضایی درست و حسابی داشتیم الان دولت باید به واسطه دوری از سند چشم انداز محاکمه می شد چون یک برنامه ای است که به تصویب رسیده و دولت باید اجرا کند، آقای هاشمی اعلام کردند 18 هزار ساعت روی برنامه سوم کار شد و کسانی که کار کردند از اقتصاد دانان درجه یک بودند و امروز هم احمدی نژاد از آنها استفاده می کند ولی احمدی نژاد حق ندارد در نگرش برنامه تغییر ایجاد کند.

الان یکی از شعارهای موسوی و کروبی بازگشت به سند چشم انداز است. از این جهت دولت نهم غیر ملتزم به خط رهبری است چون امضای رهبری پای این سند است و دولت باید اجرا کند. برای رسیدن به اهداف سند گزینه های مختلفی وجود دارد ما در نظام مدیریتی مان دو مسیر متفاوت از هم می بینیم، بحث تعامل با ادغام در نظام بین الملل خیلی فرق می کند احمدی نژاد بر توانمندی های ملی تاکید دارد نه در ادغام شدن.

سند چشم انداز مورد وفاق همگان است و دولت نهم علیرغم اینکه این سند در دوره خود تنظیم نشده بود توانست بیشترین تطبیق را با سند بدهد و از دولتها قبلی خیلی بهتر بود، لذا امروزبحث بر سر دو شیوه چگونگی اداره کشور است.

من خودم معلم قرآن بودم و همه راههای ممکن را برای تضمین امنیت شغلی روزنامه نگاران رفتم ولی نشد، از شما می پرسم اگر روزی به این نتیجه رسیدید که رویکردتان را عوض کنید چه می کنید، روزی هم نگاه شما عوض خواهد شد و من این را به شما بشارت می دهم. سعید مرتضوی از رو بلد نیست قرآن بخواند ولی من وقتی می خواندم می گفت داری تظاهر می کنی.

وجود احمدی نژاد در دوره جرج بوش یک ضرورت بود. اما برای عصر اوباما خطرناک است!‌ ولی باید بگویم کسی که شطرنج ایران را اداره می کند خیلی خوب و ماهرانه عمل می کند. احمدی نژاد محصول دو رادیکالیزم داخلی و بین المللی بود. به هر ترتیب احمدی نژاد برای این دوره خطرناک است.

داوری:

وقتی می گوییم یک جریان مطبوعاتی پایگاه دشمن است به این معنا نیست که تمام افراد آن مجموعه از نهادهای امنیتی کد دارند، منظورمان این است که در جهت آن حرکت می کنند، در مورد اوباما هم نباید اشتباه کرد اوباما همان بوش است اما در ظاهری دیگر.



نوشته شده در چهارشنبه 88 خرداد 6ساعت ساعت 10:32 صبح توسط منتظر| نظر
طبقه بندی: انتخابات مناظره

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin